آنان که از من خرده میگیرند که چرا میگویم:

((تو )) کیستی که بی ((تو)) من اینگونه بی تابم

شب از هجوم خیالت نمیبرد خوابم

یا عاشق نیستند یا ((تو)) را نمیشناسند....

((صخره))

 بازم دلم هواتو کرده مثل هر روز

میشینم کنار پنجره و چشم میدوزم به ساعت

عقربه ها مسابقه گذاشتن،

ثانیه شمار تند تر از دقیقه شمارو ساعت شمار در حال حرکته

مثل وقتی که تو پیش منی و عقربه ساعت شمار

اینطور با عجله خودشو جلو میکشه

بعد چشمامو می بندمو با خودم میگم

"بزار ببینم وقتی تو کنارم نیستی عقربه ها چطور کار میکنن"

تو همین حال و هوا یاد چشمای قشنگت میوفتم

که جادوگریه برای خودش

آخه همیشه وقتی چشمم به چشمات میوفته

جادوی چشمات زبونم و بند میاره

ضربان قلبم و بالا میبره،

تمام حرارت تنم و ازم میگیره، دستو پاهام میشه یه تیکه یخ

بعد که لبخند میزنی انگار طلسم جادوت میشکنه

تنم گر میگیره و رنگ پوستم سرخ میشه

ضربان قلبم منظم میشه و قشنگترین حس دنیا توی رگهام به جریام میوفته

چشمامو باز میکنم و با تعجب میبینم هنوز عقربه ثانیه شمار سر جاشه

اونم فهمیده بی ((تو)) لذتی در گذر زمان نیست 

بی ((تو)) لحظه ها ساکنن.....

((صخره))